گر هیچ دلم راز به یاران بگشودی


مردم زتهیدستی من واقف بودی

استغنا جستم من و مستغنی گشتند


ورنه غم من بر غم یاران بفزودی

شرم آبروی بنده نگهداشتی و کس


از من سخنی جز به مدارا نشنودی

ور روی بیفکندی اندر طلب مال


بس مال فراوان که به من روی نمودی